امور زندگی ما ارتباط مستقیم با مزاج دارد
مأمون در نیشابور بود و امام رضا (ع) و جمعی از فلاسفه و پزشکان مانند یوحنّا، جبرائیل و صالح و عده ای دیگر از عالمان و صاحب نظران در جلسه مأمون حضور داشتند. در آن مجلس از طبّ و آنچه باعث سلامت و تقویت بدن است سخن به میان آمد، مأمون و حضّار غرق در صحبت شدند و از این دانش و این که چگونه خداوند تعالی این بدن را ترکیب کرده و چهار طبع متضادّ را در آن تلفیق کرده، و از سود و زیانهای غذاها و بیماریهای ناشی از آن سخن گفتند.
یکی از حضار می گفت:
عجب خدا خلقتی دارد که در درون ما انسان ها چهار مزاج هم زمان قرار داده است و با غلبه یکی بر دیگری بدن از تعادل خارج می شود و بیماری و تغییرات حاصل می گردد.
دیگری می گفت:
عجب خدا خلقتی دارد که در فصل ها و میوه ها مزاج قرار داده است و میوه هر فصل مزاج آن فصل و بالطبع مزاج انسان را معتدل می کند. و در رد و تایید این کلام بحث بالا گرفت و امام رضا(ع) همچنان ساکت بودند و در این باره سخنی نمی گفتند، مأمون به ایشان عرض کرد: یا أباالحسن! نظر شما درباره این موضوعی که از اوّل امروز ما را به خود مشغول ساخته است، چیست؟ چون موضوع برای من مهم است و این مطالب را باید دانست، و شناخت غذاهای مفید و مضرّ، و تدبیر بدن امری ضروری است . امام رضا(ع) به او فرمود: من در این خصوص تجربیاتی دارم و گذشت زمان درستی این تجربیاتم را برای من روشن ساخته است، به علاوه از گذشتگان هم اطلاعاتی بدست آورده ام، حضرت در ادامه اطلاع از علم مزاج شناسی را یک ضرورت دانستند و فرمودند : اینها چیزهایی است که انسان باید بداند و در ندانستنش هیچ عذری ندارد.
قرآن کریم می فرماید :
قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدي سَبيلاً2
بگو: هر كس بر ساختار و خُلق و خوى خويش عمل مىكند، پس پروردگارتان داناتر است به كسى كه به هدايت نزديكتر است
علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه می فرماید :
آدمى داراى يك شاكله نيست، بلكه شاكله ها دارد، يك شاكله آدمى زائيده نوع خلقت و خصوصيات تركيب مزاج اوست، كه شاكله اى شخصى و خلقتى است، و از فعل و انفعالهاى جهازات بدنى او حاصل مى شود مانند خود مزاج او كه يك كيفيت متوسطه اى است كه از فعل و انفعالهاى كيفيتهاى متضاد با يكديگر حاصل مى شود.
———–
1. این کلام مقدمه ای شد برای تدوین رساله ذهبیه توسط امام رضا (ع) (بحار الأنوار، ج 59، ص 306 – 308، رساله ذهبیه)
2. اسرا، ۸۴