وبسایت حکیم دانا

فوائد ورزش در نگاه ابن سینا

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

فوائد ورزش در نگاه ابن سینا:

« همچنان كه خودت مي داني، ما مجبوريم غذا بخوريم و مي داني كه تندرستي ما با غذايي است كه مناسب مزاج ما مي باشد. یعني غذايي كه در كيفيت و كميت، معتدل است. تمام قسمت هاي غذايي كه ما مي خوريم، بدون استثناء، كنش غذايي ندارد، بلكه در هر مرحله از مراحل هضم، بخشي از آن به صورت ماده زائد در مي آيد و طبيعت مي كوشد آن را از بدن دفع كند( از طریق مدفوع، ادرار، عرق و… )؛ ليكن بايد دانست كه طبيعت نمي تواند مواد دفعي را به كلّي از بدن براند و حتماً بعد از هر هضمي، مقداري از اين مواد زائد باقي مي ماند وقتي اين مقادير اندك، زياد شدند و جمع آمدند، مواد دفعي زياد مي شود و به تن زيان مي رساند.

مثلا اگر اين مواد دفعي كه باقي مانده و جمع شده است متعفّن شود؛ بيماري هاي عفوني به بار مي آرد. اگر حالات و كيفيت آن ها شدت يافت بد مزاجي روي مي دهد. اگر اين تجمع بيشتر شد، بيماري هاي امتلاء(پر شدن بدن از اخلاط فاسد) به وجود مي آيد و اگر اين مواد زايد خود را به اندامي برسانند ورم حاصل مي شود. بخارهاي اين مواد باقي مانده، مزاج گوهر روح را تباه مي گردانند.

به اين جهت چاره اي جز اين نيست كه آن ها را از بدن بيرون برانيم. بيرون راندن اين مواد به چند طريق صورت مي گيرد:

1- اگر آن ها را به وسيله داروهاي سمي(داروهای قوی) از بدن دفع كنيم، خود داروي سمي نيروي غريزه را كاهش مي دهد و غريزه را خستگي مي بخشد.

2- اگر دفع آن ها با داروي غيرسمي(داروهای ملایم) ممكن باشد؛ باز بار سنگيني بر طبيعت است، همچنان كه بقراط فرموده است: “دارو صفا مي دهد و جفا مي بخشد”. گذشته از آن، دارو در عين حال كه مواد زائد را مي راند، خلط پسنديده و رطوبت هاي غريزي و رواني را كه گوهر زندگي است از آسيب خود مصون نمي دارد و مقداري از آن ها را نيز بيرون مي راند و بر اثر آن، نيروي اندام هاي اصلي و اندام هاي خدمتگزار كاهش مي يابد.

پس اين بليات و ساير بلاها از امتلاء روي مي آورند، زيرا مواد بندآورنده چه در جاي بمانند و چه تخليه گردند آفت دارند.

3- ليكن ورزش چيزي است كه ما را از استعمال دارو بي نياز مي سازد و بهترين بازدارنده حالت امتلاء است. اگر ورزش به صورت صحيح و چنان كه بايد و شايد انجام پذيرد، عوامل بيماري هاي امتلاء از بين مي رود.»

نکات و برداشت ها:

1-ورزش… بهترین بازدارنده حالت امتلاء است» اما ضرورتا بهترین درمان کننده امتلاء نیست. بنابراین باید به ورزش عمدتا از دید پیشگیرانه نگاه کنیم اگرچه استفاده های درمانی زیادی نیز بر آن مترتب است.

2- علیرغم احترامی که برای جناب ابن سینا قائل هستیم؛ بر اساس آنچه از طب اسلامی آموخته ایم، مهم ترین اصل ستّه ضروریه را «اکل و شرب» یا همان خوردن و آشامیدن می دانیم که اگر به درستی و بر اساس موازین انجام شود، مهمترین نقش را در پیشگیری و درمان بیماری ها خواهد داشت. برای مثال:
* پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند: «الْمَعِدَهُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْیَهُ رَاْسُ کُلِّ دَوَاء: معده خانه همه دردهاست و پرهیز، سرسلسله همه داروها.).1

* امير المؤمنين، علي،عليه السّلام نیز فرموده اند: إِنَّ فِي الْقُرْآنِ لَآيَةً تَجْمَعُ الطِّبَّ كُلَّهُ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا : آگاه باشيد؛ در قرآن آيه اي است كه همه طبّ را يك جا در خود گرد آورده است: بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد.2
جناب ابن سینا در بحث خود، ابتدا درمان امتلاء را منحصر در دارو و ورزش فرض کرده؛ در ادامه، از این فرض ناصحیح خود نتیجه گرفته اند که ورزش، بهتر از داروست؛ در حالی که بدون هیچ تردیدی، امساک در خوردن و آشامیدن، بهترین راه درمان انواع امتلاء می باشد.
بر این اساس، حتی این نکته که «ورزش… بهترین بازدارنده حالت امتلاء است» هم وجاهت چندانی ندارد و رعایت تدابیر اکل و شرب، مقدّم بر ورزش و اقوی از آن است.
به همین ترتیب، جمله ی این جمله ابن سینا در کتاب اوّل قانون، در بحث تدابیر مشترک، مهم‌ترین تدبیر در تندرستی را در درجه نخست، ورزش کردن و سپس تدبیر غذا و تدبیر خواب می‌داند و از این رو سخن خود را با تدبیر ورزش آغاز می‌کند:« از آنجا كه اساس تندرستي به ترتيب اهميت بر ورزش، غذا و خواب قرار دارد؛ بهتر است اهم ر ا بر مهم ترجيح دهيم و موضوع ورزش را پيش كشيم و مي گوييم..» نمی تواند متین و صحیح باشد.
و نهایتا باید گفت که ورزش آن قدر توانمند نیست که ما را به کلّی از دارو بی نیاز سازد درحالی که رعایت شرایط صحیح تغذیه ای، چنان که در احادیث شریف به آن اشاره شده و به تجربه نیز مکرّر آزموده شده، تن ما را از ناز طبیبان بی نیاز خواهد ساخت!
تاکید ابن سینا بر برتری ورزش بر دارو، نکته ای متین و مهم و درخور است که باید از سوی طبیب و بیمار، جدّی گرفته شود.
————–
1. بحارالانوار، ج۵۹، باب ۸۹
2. بحارالأنوار/59/26