وبسایت حکیم دانا

سبک اخلاقی

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

سبک اخلاقی

بسیاری از بیماری ها حتی جسمی و بدنی مانند زخم معده، فشار خون، فزونی قند و دیابت و مانند آن ها ارتباط تنگاتنگی با اخلاق و رفتار انسان دارد. از این روست می توان گفت خوش خلقی نقش تعیین کننده ای در سلامت جسم و حتی درمان بیماری ها دارد.
انسان موجودی مرکب از تن و روح است و بر اساس آموزه های قرآنی، این نفس و روح آدمی است که مدیریت تن را به عهده دارد و در حقیقت تن ابزاری برای نفس و روح برای انجام اعمال و کارهایش است. این نفس انسانی است که تمام صفات الهی را داراست و صورتی از جلال و جمال الهی است. چنین نفسی همه کاره انسان و هم چنین باید پاسخ گویی اعمالش باشد و اصولا امر و نهی به آن تعلق می گیرد و هموست که حقیقت هر انسانی را تشکیل می دهد. پس باید گفت همه چیز آدمی به آن بستگی دارد. همین نفس است که پس از مرگ توفی و به طور کامل گرفته و اخذ شده و به جهانی دیگر منتقل می شود.1 و در آن جا نتیجه اعمالش در دنیا را می بیند.2
امام على علیه السلام می فرماید: اَعْجَبُ ما فِى الاِنْسانِ قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوارِدُ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ اَضْدادٌ مِنْ خِلافِها فَاِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ اِنْ هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ اِنْ مَلَکَهُ الْیَأسُ قَتَلَهُ الاَسَفُ… فَکُلُّ تَقْصیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ اِفْراطٍ بِهِ مُفْسِدٌ؛ شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایى از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش مى کند و اگر ناامیدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى کُشد… هر کوتاهى برایش زیانبار است و هر زیاده روى برایش تباهى آفرین.3
پیامبر صلی الله علیه و آله به شکل دیگر ارتباط میان تن و نفس را بیان می کند و می فرماید: فِى الاِنْسانِ مُضْغَهٌ اِذا هىَ سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِها سائرُ الْجَسَدِ،فَاذا سَقِمَتْ سَقِمَ بِها سائرُ الْجَسَدِ وَ فَسَدَ، وَ هِىَ الْقَلْبُ؛ در انسان پاره گوشتى است که اگر آن سالم و درست باشد، دیگر اعضاى بدنش هم باآن سالم مى شوند و هرگاه آن بیمار شود، دیگر اعضاى بدنش بیمار و فاسد مى گردند. آنپاره گوشت، قلب است.4
دانسته شد که روان آدمی نقش بسزا و تاثیرگذاری در سلامت و بیماری تن دارد. از آن جایی که اخلاق به حوزه روان آدمی تعلق می گیرد، هر گونه تغییر مثبت و منفی اخلاقی در روان آدمی به معنای تغییر در تن آدمی است که ابزار روان است. اخلاق آدمی به دو دسته اخلاقی غیر اکتسابی یعنی طبیعی – فطری؛ و اخلاق اکتسابی تقسیم می شود؛ زیرا برخی از خصوصیات اخلاقی آدمی ویژه انسانیت است که خداوند برای همه انسان ها قرار داده و یا اخلاقی است که به وراثت از والدین به ارث برده است. برخی دیگر از خصوصیات اخلاقی نیز از اجتماع و زمانه آموخته می شود.
از آموزه های قرآنی به دست می آید که تنها اخلاق هایی که جزو طبیعت و فطرت آدمی است سخت تغییر می کند؛ هر چندکه می شود از ظاهر به ضمیر ناخودآگاه راند(شمس، آیات ۷ تا ۱۰)، ولی هرگز نمی توان آن ها را نیست و نابود کرد یا تبدیل و تحویلی در آن ایجاد کرد5؛ این دسته از اخلاقیات همان هایی است که از آن سنت های الهی در جان آدمی تعبیر می شود. از این دسته می توان به خلقیاتی چون ضعف6، فقر وجودی7، عجول8، ظلوم و جهول9 و مانند آن ها اشاره کرد.
اما خلقیاتی که از وراثت یا اجتماع و زمانه گرفته می شود قابل تغییر است10؛ از همین روست که اصل تربیت و تزکیه در کنار تعلیم و آموزش در اسلام مطرح شده است.11
پس می توان اخلاق انسانی را تغییر داد و به سمت خوب و بد جهت بخشید. هر چه خلق و خوی انسانی به سمت فضایل برود، سلامت آدمی نیز به تعادل می رسد و هر چه اخلاق آدمی به سمت رذایل سوق داده شود، به همان میزان عدم تعادل در سلامت آدمی پدیدار می شود. این گونه است که خلق و خوی هر کسی حقیقتش را می سازد و شخصیت و شاکله وجودی او را شکل می دهد و همان طوری که شاکله در عمل و رفتار و کردار ظهور می یابد12، آثار دیگر آن نیز بر جسم و بدن آشکار می شود. از این روست که در آیات قرآنی از آثار ترس، خشم و محبت در اعضا و جوارح و شمایل13 چون گردش چشمان14، گفتار و لحن کلام15و مانند آن ها16سخن به میان آورده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به تاثیرات مخرب خشم بر تن آدمی می فرماید: اَلا وَ اِنَّ الْغَضَبَ جَمْرَهٌ فى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ، اَما رَأیْتُمْ اِلى حَمْرَهِ عَیْنَیْهِ وَانْتِفاخِ اَوْ داجِهِ؟! فَمَنْ اَحَسَّ بِشَىْ ءٍ مِنْ ذلِکَ فَلْیَلْصَقْ بِالاَرْضِ ؛ بدانید که خشم پاره آتشى در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ هاىگردنش را [هنگام خشم] ندیده اند. هر کس چنین احساسى پیدا کرد، روى زمین بنشیند.17
امیرمومنان امام على علیه السلام نیز می فرماید: مَنْ حَسُنَتْ خَلیقَـتُهُ طابَتْ عِشْرَتُهُ؛ هر کس خوش اخلاق باشد، زندگى اش پاکیزه و گوارا مى شود.

.18
پیامبر صلی الله علیه و آله با توجه به نقش تاثیرگذار بدخلقی در ایجاد بیماری تن می فرماید: مَنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ وَ مَنْ کَبُرَ هَمُّهُ سَقُمَ بَدَنُهُ؛ هر کس بد اخلاق باشد، خودش را عذاب مى دهد و هر کس غم و غصه اش زیاد شود، تنش رنجور و بیمار مى گردد.19
امام على علیه السلام هم چنین در ارتباط خوش خویی و سلامت تن می فرماید : وُصولُ الْمَرْءِ اِلى کُلِّ ما یَبْتَغیهِ مِنْ طیبِ عَیْشِهِ وَ اَمْنِ سِرْبِهِ وَ سَعَهِرِزْقِهِ بِحُسْنِ نیَّتِهِ وَ سَعَهِ خُلْقِهِ؛ انسان، با نیّت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنیت محیط و روزى زیاد، دست مى یابد.20
از آن جایی که نیت انسان به حوزه روان و خلق و خوی افراد بستگی دارد، امیرمومنان علی(ع) می فرماید که نیت بد و قبح فاعلی افراد موجب بلایا و مصیبت ها بر او وارد آید که شامل بلایای جسمانی و بیماری های تن و روان نیز خواهد بود. آن حضرت (ع) از این رو، هشدار داده و می فرماید: اِذا فَسَدَتِ النِّـیَّهُ وَقَعَتِ الْبَلیَّهُ؛ هرگاه نیت فاسد شود، بلا و گرفتارى پیش مى آید.21
انسانی که دانایی را می طلبد برای خود نور دل و دیدگان و نیز قوت و نیروی بدن را طلب کرده است. پس با تغییر جهل اخلاقی به دانایی و علم اخلاقی می توان همان طوری که روان را تقویت کرد تن را نیز قوت و نیرو بخشید. امام على علیه السلام در این باره می فرماید: اِنَّ الْعِلْمَ حَیاهُ الْقُلوبِ وَ نورُ الاَبْصارِ مِنَ الْعَمى وَ قُوَّهُ الاَبْدانِ مِنَ الضَّعْفِ؛ به راستى که دانش، مایه حیات دل ها، روشن کننده دیدگان کور و نیروبخشبدن هاى ناتوان است.22
در آموزه های قرآنی و روایی به این نکته توجه داده شده که بسیاری از بیماریهایی که منجر به مرگ آدمی هم چون سکته می شود ارتباط تنگاتنگی با گناهان آدمی دارد که نشانه ای بدخلقی فرد است. در حقیقت انسان گناهکار انسانی بدخلق و خو است که نه تنها گرفتار عذاب های اخروی خواهد شد، بلکه در همین دنیا موجبات بیماری ها و مرگ های زودرس خود را فراهم می آورد. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: یَعیشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بیشتر از آن که با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگىمى کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مى میرند.23
در برابر اگر کسی صله رحم و مانند آن را انجام دهد که از اصول و فضایل اخلاقی مهم است، موجبات افزایش عمر و سلامت تن و روان خود را فراهم آورده است. هم چنین فضایل دیگر اخلاقی نیز آثار و برکاتی از جمله سلامت تن دارد؛ چنان که پیامبر(ص) در نقش تاثیرگذار صداقت در سلامت تن و روان می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله: اَلصِّدقُ طُمَأْنینَهٌ وَ الْکَذِبُ ریبَهٌ ؛ راستگویى مایه آرامش و دروغگویى مایه تشویش است.24
امام على علیه السلام نیز با اشاره به حلم که اوج صبر است می فرماید: اَلْحِلْمُ حِجابٌ مِنَ الآْفاتِ؛ بردبارى، مانعى در برابر آفت ها و بیماری هاست.25
می دانیم که بسیاری از بیماری ها چون زخم معده و افزایش خون قند و مانند آن به اضطراب و حوزه روانی آدمی مرتبط است؛ پس آن چه مایه تشویش و اضطراب روان می شود به طور طبیعی در تن نیز تاثیرگذار خواهد بود؛ پس حفظ خلق خوش و ترک خوی بد به معنای رهایی از بیماری و درمان آن و یافتن سلامت روان و تن خواهد بود؛ بر عکس رذایل اخلاقی موجب تباهی تن و عمر آدمی می شود؛ چنان که پیامبر(ص) در نقش رذیلت عجله در هلاکت آدمی می فرماید: اِنَّما اَهْلَکَ النّاسَ الْعَجَلَهْ وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ تَثَـبَّتوا لَمْ یَهْلِکْ اَحَدٌ؛ مردم را، در حقیقت، شتابزدگى به هلاکت انداخته است، اگر مردم، از شتابزدگىبه دور بودند، هیچ کس هلاک نمى شد.26
امام على علیه السلام نیز با اشاره به بیماری اخلاقی حقد و کینه می فرماید: اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ الهَمِّ ؛ کینه توز، روحش در عذاب است و اندوهش دو چندان.27
کسی که به بیماری اخلاقی حرص و آز گرفتار است، به انواع بیماری های تن نیز مبتلا خواهد شد؛ زیرا حرص آدمی را چنان به خود می پیچید که کرم ابریشم دور خود نخ می پیچد و موجبات بیماری های سخت و شدید منجر به سکته را فراهم می آورد. امام باقر علیه السلام می فرماید: مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا مَثَلُ دودَهِ القَزِّ: کُلَّمَا ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلى نَفْسِها لَـفّـا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُروجِ حَتّى تَموتَ غَمّا؛ حریص به دنیا، همانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود مى تند، خارجشدن از پیله بر او سخت تر مى شود، تا آن که از غصه مى میرد.28
امام على علیه السلام نیز می فرماید: مَنْ لَمْ یَتَدارَکْ نَفْسَهُ بِاِصْلاحِها اَعْضَلَ داؤُهُ وَ اَعْیى شِفائُهُ وَ عَدِمَ الطَّبیبَ؛ هر کس به اصلاح خود نپردازد، بیمارى اش سخت مى شود و در درمانش به رنجمى افتد و طبیبى نخواهد یافت.29
خلق خوشی چون انصاف که عبور از حق خویش و مناصفه در امور است، موجب راحت جان و روان و تن آدمی است. چنان که امام علی(ع) می فرماید: اَلانْصافُ راحَهٌ؛ انصاف، مایه آسایش است.30
در برابر ظلم و ستم موجب سکته و مرگ های ناگهانی می شود؛ چنان که آن حضرت (ع) می فرماید: اَلْبَغْىُ یَصْرَعُ الرِّجالَ وَ یُدْنِى الاْجالَ؛ ظلم و تجاوز، انسان را زمین مى زند و مرگ ها را نزدیک مى سازد.31
خوش خویی تنها در تن و روان خود فرد تاثیر نمی گذارد بلکه آثار آن در تن و روان دیگران نیز ظهور می کند. چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛ غذاى سخاوتمند، دارو و غذاى بخیل، درد است.32
بر پایه آموزه های قرآنی نباید نقش درمانگری را به ابزارها و وسائط داد بلکه این خداست که درمان گر است؛ ولی از آن جایی که امور دنیا با وسائط و اسباب اداره می شود، باید به اسباب توجه یافت و از آن بهره گرفت. البته این اسباب تنها اسباب مادی نیست بلکه اسباب معنوی چون دعا را نیز شامل می شود؛ صدقه دادن که یک عمل اخلاقی نیک است نیز در چنین جایگاهی است که درمان کننده بیماری های تن و روان است، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: اَلصَّدَقَهُ تَدْفَعُ الْبَلاءَ وَ هِىَ اَنـْجَحُ دَواءٍ وَ تَدْفَعُ الْقَضاءَ وَ قَدْ اُبْرِمَ اِبراماوَ لا یَذْهَبُ بِالاَدواءِ اِلاَّ الدُّعاءُ وَ الصَّدَقَهُ؛ صدقه بلا را برطرف مى کند و مؤثرترینِ داروست. همچنین، قضاى حتمى رابرمى گرداند و درد و بیمارى ها را چیزى جز دعا و صدقه از بین نمى برد.33
پذیرش قضای الهی و این که خداوند علیم و حکیم و قادر و غنی به انسان گاهی چیزی را به حکمت می دهد و چیزی را به مصلحت می گیرد،(حدید، آیات ۲۲ و ۲۳ و آیات دیگر) می توان موجب رهایی و درمان از بسیاری از دردها و بیماری ها شود. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: اَلرَّوْحُ وَ الرّاحَهُ فِى الرِّضا وَ الْیَقینِ وَ الْهَمُّ وَ الْحَزَنُ فِى الشَکِّوَ السَّخَطِ؛ خوشى و آسایش، در رضایت و یقین است و غم و اندوه در شکّ و نارضایتى.34
عدم توجه به برخی از آداب غذا خوردن مانند تند خوردن و نجویدن و بعلیدن و مانند آن ها بیماری های تن را باعث می شود، این ها که از امور اخلاقی هستند باید آموزش داده شود تا جلوی بیماری گرفته شود یا درمان گردد. پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به یکی از آداب سفره و آثار آن در تن و بدن می فرماید: مَنْ اَکَلَ وَ ذو عَیْنَیْنِ یَنْظُرُ اِلَیْهِ وَ لَمْ یُواسِهِ ابْتُلى بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ ؛ هر کس غذا بخورد و دیگرى به او نگاه کند، و به او ندهد، به دردى بى درمان مبتلا مى شود.35
امام هادی(ع) نیز به نکته ای دیگر از اصول اخلاقی و آداب سفره توجه داده و نقش آن را در تن و روان این گونه بیان می کند: اَلسَّهَرُ اَ لَذُّ لِلْمَنامِ وَ الْجوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعامِ ؛ شب زنده دارى، خواب را شیرین تر و گرسنگى، غذا را لذت بخش تر مى کند.36
از دیگر بیماریهای اخلاقی و روانی که بیماری تن را موجب می شود حسادت است. امام على علیه السلام درباره این عامل بیماری زا می فرماید: اَلْحَسَدُ یُضْنِى الجَسَدَ ؛ حسد، بدن را فرسوده و علیل مى کند.37
آن حضرت در جایی دیگر بیمار دیگر اخلاقی را مورد توجه قرار داده و می فرماید: اَلْمُریبُ اَبَدا عَلیلٌ؛ آدم بدبین، همیشه بیمار است.38
بیماری هایی دیگر که ارتباط تنگاتنگی میان حوزه اخلاق با تن و بدن اشاره دارد چشم زخم است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: اِذا رَآى اَحَدُکُمْ مِنْ نَفْسِهِ اَوْ مالِهِ اَوْ مِنْ اَخیهِ ما یُعْجِبُهُ فَلْیَدْعُ لَهُ بِالْبَرَکَهِ فَاِنَّ الْعَیْنَ حَقٌ؛ هرگاه یکى از شما در خودش، یا مالش، یا برادرش، چیز جالب توجهى دید، براىبرکت یافتن آن دعا کند؛ زیرا چشم زخم، واقعیت دارد.39
بیماری لجاجت نیز در تن و روان تاثیرگذار است. امام على علیه السلام می فرماید: مَنْ لَجَّ وَ تَمادى فَهُوَ الرّاکِسُ الَّذى رانَ اللّهُ عَلى قَلْبِهِ وَ صارَت دائرَهُالسَّوءِ عَلى رَأسِهِ ؛ هر کس لجاجت کند و بر آن پافشارى نماید، او همان بخت برگشته اى است که خداوند بر دلش پرده غفلت زده و پیشامدهاى ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است. 40
————————
1. زمر، آیه ۴۲
2. زخرف، آیه ۷۱
3. علل الشرایع، ص ۱۰۹، ح ۷
4. خصال، ص ۳۱، ح ۱۰۹
5. روم، آیه ۳۰؛ فاطر، آیه ۴۳
6. نساء، ایه ۲۸
7. فاطر، آیه ۱۵
8. اسراء، آیه ۱۱؛ انبیاء، آیه ۳۷
9. احزاب، آیه ۷۲
10. انفال، ایه ۵۳؛ رعد، آیه ۱۱
11. بقره، ایه ۱۲۹؛ آل عمران، آیه ۱۶۴؛ جمعه، ایه ۲
12. اسراء، آیه ۸۴
13. محمد، آیه ۳۰
14. احزاب، آیه ۱۹
15. محمد، آیه ۳۰
16. غافر، آیه ۱۸
17. سنن الترمذى، ج ۳، ص ۳۲۸، ح ۲۲۸۶
18. غررالحکم، ح ۸۱۵۳
19. نهج الفصاحه، ح ۳۰۰۲
20. غررالحکم، ح ۱۰۱۴۱
21. غررالحکم، ح ۴۰۲۱
22. امالى صدوق، ص ۴۹۳، ح ۱
23. دعوات الراوندى، ص ۲۹۱، ح ۳۳
24. نهج الفصاحه، ح ۱۸۶۴
25. غررالحکم، ح ۷۲۰
26. محاسن، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۶۹۷
27. غررالحکم، ح ۱۹۶۲
28. کافى، ج ۲، ص ۳۱۶، ح ۷
29. غررالحکم، ح ۹۰۲۵
30. غررالحکم، ح ۱۶
31. غررالحکم، ح ۱۴۹۴
32. بحارالأنوار ، ج ۶۸، ص ۳۵۷، ح ۲۲
33. بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۱۳۷، ح ۷۱
34. مشکاه الأنوار، ص ۳۴
35. تنبیه الخواطر، ج ۱ ، ص ۴۷
36. تنبیه الخواطر، ص ۱۴۱، ح ۱۸
37. غررالحکم، ح ۹۴۳
38. غررالحکم، ح ۸۳۹
39. نهج الفصاحه ، ح ۲۰۶
40. نهج البلاغه، از نامه ۵۸